پاي سرو بوستاني در گلست

شاعر : سعدي

سرو ما را پاي معني در دلستپاي سرو بوستاني در گلست
طالعش ميمون و فالش مقبلستهر که چشمش بر چنان روي اوفتاد
خشت بر دريا زدن بي‌حاصلستنيکخواهانم نصيحت مي‌کنند
وان که شنعت مي‌زند بر ساحلستاي برادر ما به گرداب اندريم
عقل را با عشق دعوي باطلستشوق را بر صبر قوت غالبست
وان که معشوقي ندارد غافلستنسبت عاشق به غفلت مي‌کنند
جان به جانان همچنان مستعجلستديده باشي تشنه مستعجل به آب
در طريق عشق اول منزلستبذل جاه و مال و ترک نام و ننگ
سهل باشد زندگاني مشکلستگر بميرد طالبي دربند دوست
جان بياسايد که جانان قاتلستعاشقي مي‌گفت و خوش خوش مي‌گريست
خلق مجنونند و مجنون عاقلستسعديا نزديک راي عاشقان